واسه اینکه پسر داییم عادت ناخن جویدنشو بذاره کنار انگشتاشو زدم توی روغن کرچک
الان انگشتشو از تو دهنش دراورده کرده تو کونش که اسهالش بند بیاد
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یه حسی بم میگه، در کنار سقراط و بقراط، یکی به اسم حبهی مقراطم توی تاریخ بوده ولی نتونسته از چنگ گرگ فرار کنه و تاریخ فراموشش کرده
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
میگن
"کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو به خواب زده رو نمیشه"
من دیشب پسر خاله ام خودشو زده بود به خواب خودکار و کردم تو کونش مث برق پرید
یعنی میگم قدیمیا چرت و پرت زیاد میگفتن
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یه چرخ گوشتی داریم از ما هم شاکی تره
جوری حین چرخ کردن عربده میزنه که انگار اون رفته گوشت کیلویی ۷۵ هزار تومن خریده :|
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
بابابزرگم داشت میمرد بالا سرش وایساده بودیم
یهو گفت: صد ملیوووون... یهو تموم کرد! دو تا مشت زدم تو صورتش زنده شد گفت صد ملیون بدهی دارم!
خودم خفش کردم
روحش شاد :)))
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یکی مثل بروسلی بچه مومن، بچه هیئتی. یکی هم مثل این جکی چان لاشی و مفسد
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
درسته اون چیزی که مادرم میخواست نشدم ولی در عوض اون چیزی شدم که بابام ازش میترسید
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
حالا اگه اسمم نازنين بود ، شاملو تو شعرش ميگفت "روزگار عجيبي ست ممد" :|
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دفترچه خاطرات دوران راهنماییم رو میخوندم، یه جا نوشته بودم: هر روز که در راه میبینمش به چشماش خیره میشوم، گمان میبرم این چشمهارو تا آخر عمرم فراموش نخواهم کرد.
الان یادم نمیاد برای کی اصن نوشته بودم اینو :|
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
بابابزرگ ما هم این وسط هی میچُسه و میگه راست میگن چه بوی بدی میاد 😑
در باب بوی بد تهران
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
امروز ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻼﺳﻤﻮﻥ ﺑﺮﯾﻢ ﻭﯾﻼﯼ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ
ﯾﻬﻮ ﻭﺳﻂ ﺭﺍﻩ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﻣﺎ ﺍﺻﻦ ﻭﯾﻼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ.
ﻣﻨﻮ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ، ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺑﺨﺮﻡ
ﻓﻘﻂ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﻥ . ﻫﺮﮐﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﻃﻼﻉ ﺑﺪﻩ
ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻪ
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یهدختر بود خیلی زرنگ بود هروقت بهش زنگ میزدم میشناخت، یه بار زنگ زدم صدا گربه درآوردم باز شناخت گفتم چه جوری شناختی؟ گفت احمق شمارتو دارم خب
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یه سری موقع امتحان تقلبام تو کاپشن جا نمیشد چادر سر کردم، مراقب اومد گفتی چرا چادر پوشیدی؟ گفتم حجاب یه انتخاب شخصیه، مگه من از شما میپرسم چرا مانتو میپوشی؟ گفت آخه تو پسری؟ گفتم چون پسرم حق ندارم پوششم رو خودم انتخاب کنم؟ تا کی نگاه خاک بر سرانه ؟
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
رفتم کلاس دفاع شخصی مربیه گفت برای شکست حریف باید روحیشو تضعیف کنی.
منم اولِ مبارزه به یارو گفتم "باکسنت پارس" که با صحنه های خوبی مواجه نشدم
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
بعد از چند ماه باشگاه رفتن یه روز بابام منو کشید کنار و گفت پسرم این پاکت سیگارو بگیر بکش ولی دیگه باشگاه نرو، هیکلت که با روز اول فرقی نکرده،فقط یادگرفتی روزی ۱۵تا تخم مرغ آبپز بخوری
دیگه نمیشه باهات تو یک اتاق و زیر یک سقف زندگی کرد
پس بین بدنسازی و خانواده ات یکی رو انتخاب کن
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
خیلی دوست داشتم بتونم یه روز پیانو بزنم و عشقم کنارم بشینه کنارم نگاهم کنه، ولی همیشه با ته قابلمه بندری زدم و شوهر عمم ریز رقصیده :(
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
استخاره کردم برای امتحانا اومد
سَمع اللهُ لمَن هَمه 10 :|
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
میگن 75% جمعیت ایران هوش ریاضیشون ناقصه، خدا رو شکر من تو 45% بقیه قرار دارم ...
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
میدونستید اگه همزمان عطسه کنی و بگوزی بدنت اسکرین شات میگیره
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یه دوس دختر داشتم اسمش ساغر بود برا ردگم کنی سیو کردم
sqr
گوشیم دست بابام بود دختره قلب فرستاد بابام دید با ناامیدی گفت یه اصغر برات قلب میفرسته؟! هرچی گفتم بابا ساغره بخدا من فقط یه دخترباز پست لاشی ام میگفت: نه دروغ میگی
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
بیا بنویسیم روی دست روی پا روی درز مانتو رو کفشا
بانو مهستی در حال تقلب سر جلسه امتحان
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
**♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
... اولِ روضــه میـــــرسد از راه
قدبلــند است و پرده ها كوتـــاه
آه از آنشـب كه چشــمِ من افتاد
پشـتِ پـرده بـه تكه ای از مـــاه
بچــه ی هیئـــتم منو حســــاس
به دو چشـمِ تو و به رنگِ سیاه
مویت از زیرِ روسری پیداست
دختــــــــره ... ، لااله الا الله!
به "ولا الضالین" دلم خوش بود
با دو نخ موی تو شدم گمــــراه
چشمهایم زبـان نمیفهمــــــــــند
دیـن ندارد كـه مردِ خاطرخواه
چــای دارم مــــی آورم آنـــور
خـــواهرانِِ عـزیز ! یــــــا الله
سینیِ چــــای داشـت میلـــرزید
میرسیدم كنـــارِ تــو ... ناگــــاه
پا شــــدی و شبیهِ مـــن پا شــد
از لــــبِ داغِ استكــان هــــم آه
وای وقتـــی كـه شــد زلیخایــم
بـــا یكی از بــرادران همـــراه
یــوسفی در خیــالِ خــود بودم
ناگهان سرنگون شدم در چـــاه
"زاغكی قالبِ پنیــــری دیــــد"
و چـه راحـت گـرفت ازو روبـاه
آی دنیـــــــــا! همیشه خُرمایَت
بر نخیل است و دستِ ما كوتاه
قاسم صرافان
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
*haj_khanom*
دم خنده هاتون گرم
*haj_khanom*